تعریف روانکاوی

روایتی از واژه «روانکاوی» – Psychoanalysis
تعریف «روانکاوی» در فرهنگ توصیفی انجمن روانشناسی امریکا (APA) :
Psychoanalysis: An approach to the mind, personality, psychological disorders, and psychological treatment originally developed by Sigmund Freud at the beginning of the 20th century.
در پاسخ به سوال « تعریف روان کاوی چیست؟» میتوان گفت : روان کاوی رویکردی به ذهن، اختلالات روان و درمان روان شناختی است که در آغاز قرن بیستم توسط زیگموند فروید پایه گذاری شد.
مبنای روانکاوی این فرضیه است که بیشتر فعالیت های روانی هشیار هستند و در نتیجه برای شناخت افراد لازم است که معنای ناهشیار زیربنای رفتار بارز یا آشکار آنها تفسیر شود. روان کاوی اساساً بر تأثیر نیروهای ناهشیاری چون تکانه های سرکوب شده، تعارضات درونی و آسییب های کودکی در زندگی روانی و سازگاری فرد تأکید دارد.
پایه های روان کاوی سنتی عبارتند از:
- رشد روانی جنسی کودک؛ عقده ی ادیپ؛ نظریه ی غرایز؛ اصل لذت و اصل واقعیت؛تقسیمات سه گانه ی روان یعنی اید، ایگو، سوپرایگو؛ اهمیت اساسی اضطراب و مکانیسم های دفاعی در واکنش های روان نژندی.
(منبع: ترجمه فارسی فرهنگ توصیفی انجمن روانشناسی امریکا- APA)
https://dictionary.apa.org/psychoanalysis
تعریف دیگری از روان کاوی :
روانکاوی (Psychoanalysis) روشی برای درمان اختلالات روانی است که بر پایه نظریه روانکاوی شکل گرفته و بر فرآیندهای ناخودآگاه ذهنی تأکید دارد. این مکتب که گاهی “روانشناسی عمق” نامیده میشود، ریشه در کارهای بالینی زیگموند فروید، روانپزشک اتریشی دارد. در دهه 1890، فروید به همراه یوزف بروئر دریافتند که وقتی منابع افکار و تکانههای بیماران نوروتیک تحت هیپنوز به سطح آگاهی میآید، بهبودی در علائم آنها مشاهده میشود. این کشف پایهای شد برای توسعه روشهای درمانی که به کاوش در ناخودآگاه و حل تعارضات روانی میپردازند.
فروید با مشاهده اینکه اکثر بیماران بدون نیاز به هیپنوز آزادانه صحبت میکنند، تکنیک تداعی آزاد را توسعه داد. در این روش از بیمار خواسته میشد هر آنچه به ذهنش میرسد را – بدون توجه به ارتباط یا تناسب ظاهری – بیان کند. وقتی فروید متوجه شد بیماران گاهی در انجام تداعی آزاد مشکل دارند، نتیجه گرفت که تجربیات دردناک خاصی واپسزنی شده و از آگاهی هشیارانه دور نگه داشته میشوند. در بررسی بیماران اولیهاش دریافت که اکثر این تجربیات سرکوبشده مربوط به تجارب جنسی آزاردهنده هستند. فروید فرض کرد «اضطراب-Anxiety» نتیجه انرژی سرکوبشده (لیبیدو) مرتبط با امور جنسی است. این انرژی واپسزده شده از طریق علائم مختلفی که در واقع مکانیسمهای دفاعی روانی بودند، خود را نشان میداد.
بعدها فروید و پیروانش مفهوم اضطراب را گسترش دادند تا شامل موارد زیر شود:
-
ترسها و احساس گناه ناشی از فانتزیهای پرخاشگری و خصومت
-
ترس از تنهایی به دلیل جدایی از افراد مورد دلبستگی
این یافتهها پایههای نظریه روانکاوی درباره ماهیت تعارضات ناخودآگاه و مکانیسمهای دفاعی را شکل دادند.
منبع این تعریف دایره المعارف بریتانیکا به آدرس لینک زیر است :
https://www.britannica.com/science/psychoanalysis
از نظریه تا تجربه
روانکاوی، در ابتداییترین سطح، نام روشی درمانی، یک نظریهی روانی، و یک مدل جامع از ذهن انسان است. با این حال، فروید بارها تأکید کرد که روانکاوی چیزی فراتر از مجموعهای از مفاهیم است؛ روانکاوی در عین حال یک «تجربه» است که در بطن رابطهی تحلیلی بین بیمار و تحلیلگر شکل میگیرد. روانکاوی بهعنوان یک روش بالینی، شامل نشستن در اتاق تحلیل و بررسی محتواهای ناهشیار ذهن از طریق تکنیکهایی چون تداعی آزاد، تحلیل رؤیا، و انتقال (transference) است. این روش در پی آن است که تضادهای روانیِ ناهشیار را که مسبب علائم رواننژندانهاند، به سطح هشیاری آورد تا از راه تفسیر و درک مجدد، کار از نو سازمان یابد.

به تعبیر فروید:
“روانکاوی، فرایندی است که به کمک آن، آنچه ناهشیار بوده، به هشیاری آورده میشود.”
— Freud, S. (1915). The Unconscious.
در مقام نظریه، روانکاوی دستگاهی مفهومی برای توضیح پویاییهای ذهن انسان است. مفاهیمی همچون اید (id)، ایگو(ego)، و سوپرایگو(superego)، مکانیسمهای دفاعی (مانند واپسرانی، انکار، و فرافکنی)، و ساختار سهلایهای هشیاری (هشیار، پیش هشیار، ناهشیار) از جمله اجزای اصلی این مدلاند. روانکاوی با تأکید بر تعارضهای درونی، تکرارهای ناهشیار، و نقش تجربههای اولیه در شکلگیری شخصیت، نگاه تازهای به رفتار انسانی ارائه میدهد که از دیدگاههای صرفاً شناختی یا رفتاری متفاوت است.
فراتر از کاربرد بالینی و نظری، روانکاوی در قرن بیستم به نیرویی فرهنگی تبدیل شد. بسیاری از مفاهیم آن—مانند ناهشیار، عقده ادیپ، رؤیا، میل، و انتقال—به گفتمانهای هنری، ادبی، و اجتماعی نیز راه یافتند. برخی نظریهپردازان مانند ژاک لاکان حتی روانکاوی را نوعی “خوانش متن ناخودآگاه” در فرهنگ تلقی کردهاند.
منبع:
Freud, S. (1915). The Unconscious. Standard Edition, Vol. XIV-
Laplanche, J., & Pontalis, J.-B. (1973). The Language of Psycho-Analysis-
Mitchell, S. A., & Black, M. J. (1995). Freud and Beyond: A History of Modern Psychoanalytic Thought-
Ricoeur, P. (1970). Freud and Philosophy: An Essay on Interpretation-
دیدگاهتان را بنویسید