سیاست های مهاجرتی جدید چه تأثیری بر روان مهاجران دارد؟
چگونه سیاستهای مهاجرتی به سلامت روان آسیب میزنند؟
سیاستهای محدودکننده، ترس از اخراج و استرس را در جوامع مهاجر تشدید میکنند
در ۱۵ مارس ۲۰۲۵، دونالد ترامپ، رئیسجمهور ایالات متحده، «قانون دشمنان بیگانه» (Alien Enemies Act) را—که بهطور تاریخی فقط در دوران جنگ مورد استفاده قرار گرفته است—فعال کرد تا ادارهی مهاجرت و گمرک آمریکا (ICE) بتواند شهروندان ونزوئلاییِ متهم به تروریسم را بهطور فوری از ایالات متحده اخراج کند. در همان روز، ICE فردی به نام کیلمار آبرگو گارسیا را به مرکز بازداشت تروریسم در السالوادور اخراج کرد و مدعی شد که او عضو یک باند خیابانی است که دولت آن را بهعنوان یک سازمان تروریستی معرفی کرده بود. این اقدامات بخشی از آن چیزی بود که کاخ سفید از آن بهعنوان «بزرگترین عملیات اخراج در تاریخ آمریکا» یاد کرد.
قانونیبودن این اقدامات بلافاصله در دادگاهها به چالش کشیده شد. یک دعوای جمعی که استفاده از قانون دشمنان بیگانه را بهعنوان راهی برای دور زدن رویههای قانونی موجود زیر سؤال میبرد، منجر به صدور دستور موقت برای توقف اخراج مهاجران شد. در ۷ آوریل، دیوان عالی ایالات متحده این دستور بازدارنده را لغو کرد، اما همزمان بر حق بازداشتشدگان مهاجر برای اطلاعرسانی و امکان اعتراض قانونی تأکید نمود. سه روز بعد، دادگاه حکم داد که اخراج گارسیا ناقض این حقوق بوده و دولت را موظف کرد که «امکان بازگشت» او به ایالات متحده را فراهم کند (که تا ۲۰ مه این اتفاق رخ نداده بود).
هنوز مشخص نیست که آیا دادگاهها در آینده نیز از اصل دادرسی عادلانه حمایت خواهند کرد و تلاشها برای گسترش دامنهی اختیارات ICE را محدود خواهند ساخت یا نه. با این حال، روانشناسان باید به پیامدهای روانی سیاستهای محدودکننده بر جمعیتهای مهاجر توجه داشته باشند، حتی زمانی که این سیاستها در نهایت لغو میشوند. پژوهشهایی که به بررسی آثار سیاستهای سختگیرانهی مهاجرتی در دورهی نخست ریاستجمهوری ترامپ پرداختهاند، میتوانند تصویری از آنچه ممکن است در آینده رخ دهد ارائه دهند.
مطالعات نشان میدهد که گفتمان و سیاستهای ضدمهاجرتی در آن دوره، ترس از اخراج و سطح استرس را در جوامع مهاجر بهطور قابلتوجهی افزایش داد. در مقایسه با احساس نسبی امنیت پیش از سال ۲۰۱۶، پس از انتخاب ترامپ، افراد مهاجرِ بدون مدرک گزارش کردند که نگرانیهای intrusive و مداومی دربارهی وضعیت اقامتی خود داشتهاند که عملکرد روزمرهی آنها را بهطور منفی تحت تأثیر قرار داده است (Offidani-Bertrand, 2023). همچنین، چندین مطالعه از افزایش حملات پانیک، اضطراب، افسردگی، احساس آسیبپذیری و ترس از مواجهه با مأموران مهاجرتی خبر دادهاند (برای نمونه: Dadras & Hazratzai, 2025؛ Olukotun و همکاران، 2019).
در حالی که سیاستهای محدودکنندهی مهاجرتی سلامت روان مهاجران را تضعیف میکنند، همزمان احتمال دسترسی آنها به خدمات سلامت روان مورد نیازشان را نیز کاهش میدهند (Cha و همکاران، 2019). برای مثال، دانشجویان فاقد مدرک گزارش کردهاند که از مراجعه برای دریافت خدمات رواندرمانی اجتناب میکنند، زیرا معتقدند درمانگران قادر نیستند به مسائل مهاجرتیِ ریشهایِ استرس آنها بپردازند و بنابراین کمکی واقعی ارائه نخواهند داد. حتی زمانی که این مانع را پشت سر میگذارند و به خدمات مراجعه میکنند، اغلب از افشای وضعیت اقامتی خود به دلیل ترس از بازداشت یا اخراج، یا نگرانی از انگ اجتماعی، خودداری میکنند؛ امری که حمایت مؤثر درمانگران را دشوار میسازد.
روانشناسان نقشهای مهمی در مواجهه با پیامدهای سلامت روانیِ سیاستهای ضدمهاجرتی بر عهده دارند. هنگامی که سیاستهای تسهیلکنندهی بازداشت یا اخراج در دادگاهها به چالش کشیده میشوند، پژوهشگران میتوانند بهعنوان کارشناسان دادگاه یا با ارائهی لوایح amicus، دادگاهها را از آسیبهای روانشناختی ناشی از این سیاستهای محدودکننده آگاه سازند. درمانگران نیز میتوانند خدمات خود را برای افرادی که تحت تأثیر تغییرات کنترل و اجرای قوانین مهاجرتی قرار گرفتهاند، در دسترستر کنند؛ از جمله با همکاری با مترجمان برای رفع موانع زبانی و بهکارگیری مداخلات مبتنی بر رویکرد تروما، مطابق با توصیههای کارگروه انجمن روانشناسی آمریکا دربارهی مهاجرت و سلامت (APA Task Force on Immigration and Health, 2024). در نهایت، پژوهشگران باید رویکردهایی فرهنگیحساس، فراگیر و استعمارزدوده اتخاذ کنند، مشارکتهای واقعی با جوامع مهاجر ایجاد نمایند و پیامدهای ساختاری را مورد بررسی قرار دهند تا نیازهای واقعی مهاجران بهتر درک شده و مداخلات مؤثرتری برای پاسخ به آنها طراحی شود.
این مطلب در سایت انجمن روانپزشکی امریکا (APA) منتشر شده است که توسط گروه ترجمه سایکوداک به فارسی برگردانده شده است، برای خواندن متن اصلی آن روی لینک زیر کلیک کنید:
دیدگاهتان را بنویسید