تفاوت وسواس با OCD چیست؟
اختلال وسواسی-جبری (OCD) چیست؟
برداشت نادرستی در میان عموم وجود دارد که اختلال وسواسی-جبری (Obsessive Compulsive Disorder, OCD) چیزی جز یک خُلقوخو یا ویژگی شخصیتی کوچک نیست و همهی افراد «تا حدی وسواسی» هستند. در واقع، OCD یک اختلال جدی و اغلب ناتوانکنندهی سلامت روان است که افراد در هر سن و از هر طبقه و جایگاه اجتماعی ممکن است به آن دچار شوند. این اختلال زمانی رخ میدهد که فرد در چرخهای از وسواسها (Obsessions) و اجبارها (Compulsions) گرفتار شود.
وسواسها افکار، تصاویر یا امیال ناخواسته و مزاحمی هستند که احساسات شدیداً ناراحتکنندهای ایجاد میکنند.
اجبارها رفتارهایی هستند که فرد برای رهایی از وسواسها و/یا کاهش اضطراب ناشی از آنها انجام میدهد.
اکثر افراد در مقاطعی از زندگی خود افکار وسواسی یا رفتارهای اجباری داشتهاند، اما این به معنای آن نیست که همه ما «کمی وسواسی» هستیم. برای آنکه تشخیص OCD داده شود، چرخهی وسواس و اجبار باید آنقدر شدید باشد که زمان زیادی (بیش از یک ساعت در روز) را مصرف کند، اضطراب شدیدی ایجاد کند، یا مانع فعالیتهای مهم و ارزشمند زندگی فرد شود .
وسواس چیست و چه انواعی دارد؟
وسواسها (Obsessions)
وسواسها افکار، تصاویر یا امیالی هستند که بهطور مکرر و خارج از کنترل فرد بروز میکنند. مبتلایان به OCD تمایلی به داشتن این افکار ندارند و آنها را آزاردهنده مییابند. در بسیاری از موارد، فرد مبتلا به OCD نوعی بینش دارد ــ یعنی متوجه است که این افکار غیرمنطقیاند.
وسواسها معمولاً با احساسات شدید و ناخوشایندی همراهاند، مانند ترس، انزجار، تردید یا این احساس که «همه چیز باید دقیقاً درست باشد». در OCD، وسواسها زمانبر هستند و مانع فعالیتهای ارزشمند زندگی میشوند. این نکته اهمیت اساسی دارد، زیرا در تعیین تفاوت بین داشتن OCD (یک اختلال روانی) و صرفاً داشتن یک ویژگی شخصیتی وسواسی مؤثر است.
تفاوت OCD با «وسواس داشتن» در کارهای روزمره
اصطلاحاتی مانند «وسواس داشتن» یا «وسواسی بودن» در زبان روزمره زیاد استفاده میشوند. این کاربرد غیررسمی معمولاً به معنای درگیر بودن ذهنی با یک موضوع، ایده یا حتی فردی خاص است. در این حالت، فرد در عملکرد روزمرهی خود مشکل جدی ندارد و حتی ممکن است از این درگیری ذهنی لذت هم ببرد. برای مثال، ممکن است فردی «وسواس» پیدا کند نسبت به یک آهنگ جدید، اما همچنان بتواند به موقع سر کار برود، شام با دوستش را از دست ندهد یا آماده خواب شود.
گاهی «وسواسهای روزمره» جدیتر به نظر میرسند: مثلاً نگرانی از بیمار شدن، دلواپسی دربارهی امنیت یکی از عزیزان، یا فکر کردن به اینکه آیا اشتباهی مرتکب شده که پیامدهای سنگینی دارد. در ظاهر این افکار شبیه وسواسهای OCD هستند، اما تفاوت اساسی دارند: فرد بدون OCD ممکن است چنین افکاری داشته باشد، برای لحظهای نگران شود و بعد آن را رها کند.
در واقع، پژوهشها نشان دادهاند که اکثر افراد گاهی افکار ناخواسته و مزاحم را تجربه میکنند، اما در OCD این افکار بهطور مکرر بروز میکنند و اضطراب، ترس یا انزجار شدیدی به همراه دارند که زندگی روزمره را مختل میکند.
وسواسهای رایج در OCD
وسواسهای آلودگی Contamination Obsessions
- ترس از تماس با مواد یا اشیای آلوده، مانند:
- مایعات بدن (مانند ادرار، مدفوع)
- میکروبها/بیماریها (مانند هرپس، HIV، کووید-19)
- آلایندههای محیطی (مانند آزبست، اشعه)
- مواد شیمیایی خانگی (مانند پاککنندهها، حلالها، اسید باتری)
- کثیفی
وسواسهای خشونت Violent Obsessions
- ترس از عمل کردن به تکانهای برای آسیب به خود
- ترس از عمل کردن به تکانهای برای آسیب به دیگران
- درگیری ذهنی افراطی با تصاویر خشونتآمیز یا هولناک
وسواسهای مسئولیت Responsibility Obsessions
- ترس از مسئول بودن برای وقوع حادثهای فاجعهبار (مانند آتشسوزی، سرقت، تصادف)
- ترس از آسیب زدن به دیگران به دلیل بیاحتیاطی (مثلاً انداختن چیزی روی زمین که باعث لغزش کسی شود)
وسواسهای کمالگرایانه Perfectionism-related Obsessions
- نگرانی افراطی دربارهی برابری و تقارن
- نگرانی افراطی دربارهی نیاز به دانستن یا به خاطر سپردن
- ترس از از دست دادن یا فراموش کردن اطلاعات مهم هنگام دور انداختن چیزی
- نگرانی افراطی دربارهی انجام «کامل» یا «درست» کارها
- ترس از اشتباه کردن
وسواسهای جنسی Sexual Obsessions
- افکار یا تصاویر ذهنی ناخواسته دربارهی مسائل جنسی، شامل:
- ترس از عمل کردن به تکانههای جنسی
- ترس از آزار جنسی کودکان، بستگان یا دیگران
- ترس از انجام رفتارهای جنسی پرخاشگرانه نسبت به دیگران
وسواسهای مذهبی/اخلاقی (Scrupulosity)
- ترس از رنجاندن خدا، damnation (لعن/هلاکت) یا دغدغه دربارهی کفرگویی
- نگرانی افراطی دربارهی درست/نادرست یا مسائل اخلاقی
وسواسهای هویتی Identity Obsessions
- نگرانی افراطی دربارهی گرایش جنسی خود
- نگرانی افراطی دربارهی هویت جنسیتی خود
سایر وسواسها
- وسواسهای مربوط به روابط (مانند نگرانی افراطی دربارهی اینکه آیا شریک زندگی «همان فرد درست» است یا تمرکز بیش از حد بر ویژگیها و کاستیهای او) – این وسواسها میتوانند دربارهی روابط عاشقانه، خانوادگی، دوستانه یا سایر روابط باشند.
- وسواسهای مربوط به مرگ/وجود (درگیری افراطی با موضوعات اگزیستانسیال و فلسفی مانند مرگ، جهان و نقش فرد در «طرح بزرگ هستی»)
- وسواسهای مربوط به رویداد واقعی/خاطرهی کاذب (نگرانی افراطی دربارهی اتفاقات گذشته و پیامدهای احتمالی آنها)
- وسواسهای آلودگی عاطفی (مانند ترس از «گرفتن» ویژگیهای شخصیتی یا خصوصیات فردی از دیگران)
اجبارها Compulsions
اجبارها، رفتارها یا افکار تکراری هستند که فرد برای خنثیسازی یا مقابله با وسواسها از آنها استفاده میکند – در اصل برای اینکه سعی کند وسواسهایش را از بین ببرد. افراد مبتلا به اختلال وسواسی-جبری درک میکنند که این تنها یک راهحل موقت است، اما بدون داشتن راه بهتری برای مقابله، با این وجود به اجبارها متکی میشوند. اجبارها میتوانند شامل اجتناب از موقعیتهایی که محرک وسواسها هستند نیز بشوند. آنها وقتگیر هستند و در فعالیتهای مهمی که فرد برایشان ارزش قائل است، اختلال ایجاد میکنند.
نگاهی به ذهن یک فرد مبتلا به اختلال وسواسی-جبری.
اجبارها در برابر آیینها Compulsions vs. Rituals
مشابه وسواسهای فکری، نه همهی رفتارهای تکراری یا “آیینها” اجبار محسوب میشوند. این مسئله به کارکرد و زمینهٔ رفتار بستگی دارد. برای مثال، برنامههای زمانبندی شده قبل از خواب، اعمال مذهبی و یادگیری یک مهارت جدید، همگی شامل سطحی از تکرار یک فعالیت به صورت مکرر هستند، اما معمولاً بخشی مثبت و کاربردی از زندگی روزمره محسوب میشوند. به طور مشابه، مرتبکردن و چیدمان کتابها به مدت هشت ساعت در روز، اگر فرد در یک کتابخانه کار کند، اجبار نیست.
احساسات مرتبط با یک رفتار نیز نشان میدهند که آیا آن رفتار اجباری است یا خیر. اگر شما فقط فردی سختگیر در مورد جزئیات هستید یا دوست دارید چیزها به صورت مرتب چیده شده باشند، ممکن است این موارد را رفتارهای “اجباری” در نظر بگیرید، اما این لزوماً به این معنی نیست که آنها از علائم اختلال وسواسی-جبری هستند. در این موارد، “اجباری” به یک ویژگی شخصیتی یا چیزی در مورد خودتان اشاره دارد که در واقع ترجیح میدهید یا دوست دارید. در بیشتر موارد، افراد مبتلا به اختلال وسواسی-جبری احساس میکنند مجبور به درگیر شدن در رفتارهای اجباری هستند و ترجیح میدهند مجبور به انجام این اعمال وقتگیر و غالباً شکنجهآور نباشند. به جای اینکه منبع لذت باشند، افراد مبتلا به اختلال وسواسی-جبری اجبارها را انجام میدهند زیرا باور دارند که برای جلوگیری از عواقب منفی و/یا برای فرار یا کاهش اضطراب یا وجود وسواسهای فکری ضروری هستند.
اجبارهای رایج در OCD
شستشو و تمیزکردن Washing and Cleaning
- شستن بیش از حد دستها یا به روشی خاص
- دوش گرفتن، حمام کردن، مسواک زدن، آراستن یا روتین توالت به صورت افراطی
- تمیز کردن وسایل خانه یا سایر اشیاء به صورت افراطی
- انجام کارهای دیگر برای پیشگیری یا رفع تماس با آلودگیها
چک کردن و بررسی : Checking that
- شما به دیگران آسیب نزدهاید/نخواهید زد
- شما به خودتان آسیب نزدهاید/نخواهید زد
- اتفاق وحشتناکی نیفتاده است
- شما مرتکب اشتباه نشدهاید
- (بررسی) برخی بخشهای از وضعیت فیزیکی یا بدنتان
تکرار: Repeating
- فعالیتهای معمول (مثلاً وارد شدن به درها یا خارج شدن از آنها، بلند شدن از روی صندلی یا نشستن روی آن)
- حرکات بدن (مثلاً ضربه زدن، لمس کردن، پلک زدن)
- فعالیتها در ” مضارب خاص” (مثلاً انجام یک کار سه بار زیرا سه عدد “خوب”، “درست” یا “ایمن” است)
اجبارهای ذهنی Mental Compulsions
- بازبینی ذهنی وقایع برای جلوگیری از آسیب (به خود فرد، دیگران، برای جلوگیری از consequences وحشتناک)
- دعا کردن برای جلوگیری از آسیب (به خود فرد، دیگران، برای جلوگیری از consequences وحشتناک)
- شمردن حین انجام یک کار برای به پایان رساندن روی یک عدد “خوب”، “درست” یا “ایمن”
- “لغو کردن” یا “خنثی کردن” (مثال: جایگزین کردن یک کلمه “بد” با یک کلمه “خوب” برای لغو کردن آن)
سایر اجبارها
- منظم کردن یا چیدمان چیزها تا زمانی که “احساس درستی” داشته باشد
- گفتن، پرسیدن یا اعتراف کردن برای دریافت اطمینانخواهی
- اجتناب از موقعیتهایی که ممکن است محرک وسواسهای شما باشند
روشی که میتواند به افراد کمک کند تا تفاوت بین اختلال وسواسی-جبری و افکار و رفتارهای روزمره را درک کنند، این است که بدانند آیا فعالیت یا فکری که دارند ایگو سینتونیک (سازگار با ایگو) (ego-syntonic) است یا ایگو دیستونیک (ناسازگار با ایگو) (ego-dystonic) است. آنچه که ایگو سینتونیک است، واقعاً با ارزشها، هویت، باورهای اصلی و خواستههای فرد همخوانی دارد. آنچه که ایگو دیستونیک است، این همخوانی را ندارد – یعنی جدا یا متضاد با چیزی است که فرد واقعاً با آن موافق است، آن را میخواهد، به آن باور دارد و برایش ارزش قائل است. وسواسهای فکری و اجبارهای اختلال وسواسی-جبری در واقع ایگو دیستونیک (ناهمخوان با ایگو) هستند، زیرا افراد مبتلا به این اختلال از محتوای افکار مزاحم خود پریشان هستند و واقعاً ترجیح میدهند که رفتارهای اجباری یا افکار اجباری را که پریشانی آنها را برای یک لحظه در حالت تعلیق نگه میدارند، انجام ندهند یا نداشته باشند.
این مطلب توسط تیم ترجمه سایکوداک (مرجع زبان تخصصی روانشناسی) انجام شده است، شما میتوانید اصل مطلب به زبان انگلیسی را با کلیک بر لینک زیر مشاهده کنید :
دیدگاهتان را بنویسید