پیتر فوناگی و ذهنی سازی (منتالیزیشن)

پیتر فوناگی (Peter Fonagy): روانکاوی که «ذهن» را دوباره معنا کرد
پیتر فوناگی، روانکاو و روانشناس برجسته معاصر، در سال ۱۹۵۲ در بوداپست مجارستان به دنیا آمد؛ دورانی که اروپا هنوز زخمهای جنگ جهانی دوم را به دوش میکشید. خانوادهاش در کودکی او به بریتانیا مهاجرت کردند و این جابهجایی، آغاز مسیری شد که بعدها او را به یکی از چهرههای نوآور در رواندرمانی تبدیل کرد. تحصیلات دانشگاهی خود را در دانشگاه آکسفورد گذراند و سپس آموزش روانکاوی را در مؤسسات معتبر لندن تکمیل کرد. سالها ریاست واحد روانکاوی دانشگاه کالج لندن (UCL Psychoanalysis Unit) را بر عهده داشت و آثار او پلی شد میان روانکاوی کلاسیک و یافتههای علوم اعصاب و روانشناسی تجربی. شهرت جهانی فوناگی عمدتاً به دلیل پژوهشهایش درباره ذهنسازی (Mentalization) و طراحی درمان مبتنی بر ذهنسازی (Mentalization-Based Treatment – MBT) است که به ویژه در درمان اختلال شخصیت مرزی (Borderline Personality Disorder – BPD) به کار میرود.
ذهنسازی (Mentalization): دیدن ذهن در پس رفتار
ذهنسازی مفهومی است که طی سه دهه اخیر توجه طیف وسیعی از متخصصان را جلب کرده است؛ از روانکاوان و عصبشناسان گرفته تا پژوهشگران رشد کودک، متخصصان ژنتیک، فیلسوفان اگزیستانسیال و پدیدارشناسان. این گستردگی علاقه نشان میدهد که ذهنسازی فراتر از یک ابزار نظری در رواندرمانی است و میتواند پلی میان حوزههای مختلف دانش ایجاد کند. بر اساس دادههای پایگاه علمی Web of Science، کاربرد اصطلاح «Mentalization» در عناوین و چکیده مقالات علمی از تنها ۱۰ مورد در سال ۱۹۹۱ به بیش از ۲۷۵۰ مورد در سال ۲۰۱۱ رسیده است. در سادهترین تعریف، ذهنسازی یعنی توانایی فهم و تفسیر رفتار خود و دیگران بر اساس حالات ذهنی پنهان مانند افکار، باورها، احساسات، امیال و اهداف. اما فوناگی این تعریف را به شکل قابلکاربرد در درمان بالینی گسترش داد و نشان داد که ذهنسازی ترکیبی از فرآیندهای شناختی، هیجانی و بینفردی است. این مهارت نه تنها امکان تنظیم عاطفه (Affect Regulation) را فراهم میکند، بلکه به شکلگیری هویت شخصی منسجم (Coherent Self-Identity) و ایجاد روابط سالم بینفردی کمک میکند.
کاربرد بالینی ذهنسازی در قالب «درمان مبتنی بر ذهنسازی» (Mentalization-Based Treatment – MBT) نخستین بار برای درمان اختلال شخصیت مرزی (Borderline Personality Disorder – BPD) طراحی شد، آن هم در قالب خدمات بالینی روزمره به شکل ترکیبی از جلسات گروهی و فردی. با این حال، دامنه استفاده از این رویکرد به سرعت گسترش یافت و امروزه در درمان اختلال شخصیت ضداجتماعی، سوءمصرف مواد، اختلالات خوردن، و حتی در کار با مادران در معرض خطر و فرزندانشان استفاده میشود. علاوه بر این، برنامههای مبتنی بر ذهنسازی در مدارس، خانوادهدرمانی، کار با نوجوانان، و مدیریت گروههای اجتماعی نیز به کار گرفته شدهاند. این انعطافپذیری نشان میدهد که ذهنسازی نه یک تکنیک محدود، بلکه یک چارچوب فکری قدرتمند برای فهم و تغییر رفتار انسانی است.
عملکرد بازتابی (Reflective Function – RF):
در دل مفهوم ذهنسازی، ایدهای ظریف وجود دارد که فوناگی آن را «عملکرد بازتابی» نامید؛ یعنی توانایی فکر کردن درباره فکر کردن. این مهارت باعث میشود فرد بداند که افکار و احساساتش بازتابی از واقعیتاند، نه خود واقعیت. درمانگرانی که با این مفهوم کار میکنند، بیماران را به کشف این نکته سوق میدهند که ذهنها با هم متفاوتاند و همین تفاوت، کلید ایجاد روابط سالمتر است. عملکرد بازتابی به ویژه در درمان مبتنی بر ذهنسازی، ابزاری عملی برای بازگرداندن انعطافپذیری شناختی و عاطفی است.
درمان مبتنی بر ذهنسازی (Mentalization-Based Treatment – MBT):
در دهه ۱۹۹۰، فوناگی به همراه آنتونی بیتمن (Anthony Bateman) درمانی را طراحی کردند که نقطه آغازش بازگرداندن توان ذهنسازی به بیمار است. MBT بهویژه برای بیماران مبتلا به اختلال شخصیت مرزی توسعه یافت و توانست نرخ خودآسیبرسانی، بیثباتی هیجانی و فروپاشی روابط را به شکل معناداری کاهش دهد. این رویکرد با تمرکز بر بازسازی توانایی فرد در دیدن ذهن خود و دیگران، به بهبود تنظیم عاطفی و کاهش واکنشهای تکانشی کمک میکند.
دلبستگی و ذهنسازی: میراث باولبی در کار فوناگی
فوناگی با الهام از جان باولبی (John Bowlby) و نظریه دلبستگی (Attachment Theory)، نشان داد که توان ذهنسازی از همان سالهای نخست زندگی شکل میگیرد. والدینی که به حالات ذهنی فرزندشان حساسیت نشان میدهند و آنها را بازتاب میدهند، به کودک کمک میکنند تا تصویر منسجمتری از خود و دیگران بسازد. ضعف در این مهارت میتواند زمینهساز مشکلات عاطفی و روابط ناسالم در بزرگسالی شود.
اعتماد معرفتی (Epistemic Trust): باز کردن دریچه یادگیری اجتماعی
یکی از مفاهیم کمتر شناختهشده اما کلیدی در آثار فوناگی «اعتماد معرفتی» است؛ یعنی تمایل فرد به پذیرش دیگران به عنوان منابع معتبر اطلاعات، بهویژه در مورد دنیای روانی و اجتماعی. این اعتماد که در بستر دلبستگی ایمن رشد میکند، نه تنها در روابط درمانی بلکه در فرآیند یادگیری و رشد فردی نقشی اساسی دارد. اعتماد معرفتی به بیمار کمک میکند تا دوباره بتواند از محیط اجتماعی برای رشد و بهبود استفاده کند.
جمعبندی
پیتر فوناگی با ترکیب روانکاوی، روانشناسی رشد و علوم اعصاب اجتماعی، چشماندازی تازه برای فهم ذهن و روابط انسانی ارائه کرده است. او نشان داده که بازسازی توان ذهنسازی میتواند راهی برای ترمیم پیوندهای ازهمگسسته میان فرد و جهان پیرامونش باشد. کارهای او نه تنها به توسعه درمان اختلالات شخصیتی کمک کرده، بلکه بر رویکردهای آموزشی و تربیتی نیز تأثیر گذاشته است. درک مفاهیمی چون ذهنسازی، عملکرد بازتابی، درمان مبتنی بر ذهنسازی، دلبستگی و اعتماد معرفتی برای هر درمانگر، مشاور و پژوهشگر حوزه سلامت روان ضروری است.
منابع
Bateman, A., & Fonagy, P. (2016). Mentalization-Based Treatment for Personality Disorders: A Practical Guide. Oxford University Press.
Fonagy, P., Gergely, G., Jurist, E. L., & Target, M. (2002). Affect Regulation, Mentalization, and the Development of the Self. New York: Other Press.
Fonagy, P., & Allison, E. (2014). The role of mentalizing and epistemic trust in the therapeutic relationship. Psychotherapy, 51(3), 372–380.
دیدگاهتان را بنویسید