کارآفرینی و نقش هیجانات

چرا هوش هیجانی استراتژی کسبوکار است؟
دولتها در سراسر جهان کارآفرینان را موتور محرک نوآوری، اشتغالزایی و رشد اقتصادی میدانند. برای نمونه، در بریتانیا کسبوکارهای کوچک و متوسط (SMEs) حدود ۹۹.۸٪ از کل بنگاههای اقتصادی را تشکیل داده و بیش از ۱۶ میلیون نفر را به کار گرفتهاند. این آمار نشان میدهد که کارآفرینی نه تنها برای اقتصاد کلان اهمیت دارد، بلکه بر زندگی میلیونها نفر تأثیر میگذارد.
اما کارآفرینی صرفاً یک فعالیت راهبردی یا مالی نیست؛ بلکه در اصل، یک سفر هیجانی است. از جرقهی اولیهی یک ایده تا فراز و نشیبهای ادارهی کسبوکار، هیجانات بر نحوهی تفکر، تصمیمگیری، عملکرد و روابط کارآفرینان تأثیرگذارند. پژوهشهای جدید، شامل مروری بر ۲۷۶ مطالعه، نشان میدهد که هیجانات نه تنها همراه کارآفرینی هستند، بلکه نیروی محرکهی اصلی آن محسوب میشوند. شور و شوق، ترس، اضطراب، همدلی و بهویژه هوش هیجانی میتوانند سرنوشت یک استارتاپ را رقم بزنند.
هوش هیجانی؛ فراتر از مهارت نرم
هوش هیجانی (Emotional Intelligence) به معنای توانایی شناسایی، درک و مدیریت هیجانات خود و دیگران است. در کارآفرینی، این مهارت از یک قابلیت شخصی فراتر رفته و به یک استراتژی کلیدی کسبوکار تبدیل میشود. کارآفرینانی که سطح بالایی از هوش هیجانی دارند:
- تیم خود را بهتر انگیزهبخشی میکنند.
- تعارضات سازمانی را مؤثرتر مدیریت میکنند.
- اعتماد بیشتری در میان ذینفعان و سرمایهگذاران ایجاد میکنند.
این ویژگیها باعث افزایش حفظ نیروی انسانی مستعد، سازگاری در شرایط پر فشار و در نهایت، پایداری کسبوکار در بلندمدت میشود.
تأثیر هیجانات بر معامله های تجاری
هیجانات کارآفرین تنها بر احساسات شخصی او اثر نمیگذارد، بلکه واکنش دیگران را نیز شکل میدهد. یک ارائه یا Pitch که با اعتمادبهنفس و شور و شوق ارائه شود، اغلب بسیار متقاعدکنندهتر از یک معرفینامهی صرفاً فنی و خشک است. با این حال، ابراز بیش از حد احساسات میتواند نتیجه معکوس بدهد؛ سرمایهگذاران ممکن است قضاوت بنیانگذار را زیر سؤال ببرند و تیم ممکن است این رفتار را نشانهی بیثباتی بداند. بنابراین، موفقترین کارآفرینان کسانی هستند که احساسات خود را سرکوب نمیکنند، بلکه به صورت استراتژیک از آن استفاده میکنند.
چابکی هیجانی؛ تفاوت بین رشد و فرسودگی
کارآفرینی سرشار از فراز و نشیبهای هیجانی است؛ موفقیتها میتوانند هیجانانگیز و انگیزهبخش باشند، اما شکستها و موانع میتوانند ویرانگر باشند. پژوهشها نشان میدهند که عامل تعیینکنندهی بقا و رشد کارآفرینان، تنها مهارت یا پشتکار نیست، بلکه چابکی هیجانی (Emotional Agility) است. کارآفرینانی که توانایی مدیریت تغییرات احساسی را دارند، کمتر دچار فرسودگی شغلی میشوند و احتمال موفقیت بلندمدت آنها بیشتر است.
حمایت از تجربههای هیجانی کارآفرینان
نوآوری باید مورد تحسین و حمایت قرار گیرد، اما این حمایت تنها مالی نیست. ضروری است که:
- برنامههای آموزشی برای ارتقای مهارتهای مدیریت هیجان طراحی شوند.
- شبکههای حمایتی ایجاد شوند که احساس امنیت روانی را برای کارآفرینان فراهم کنند.
- نگاه به شکست تغییر کند و بهجای نشانهی ضعف، بهعنوان بخشی طبیعی از فرآیند یادگیری و رشد در کارآفرینی پذیرفته شود.
کارآفرینی یک مسیر احساسی و انسانی است که موفقیت در آن به همان اندازه که به مهارتهای فنی وابسته است، به هوش هیجانی و مدیریت احساسات نیز بستگی دارد. کارآفرینان موفق کسانی هستند که نه تنها از ایدههای نوآورانه برخوردارند، بلکه از چابکی هیجانی کافی برای عبور از بحرانها، ایجاد انگیزه در تیم و جلب اعتماد سرمایهگذاران نیز بهره میبرند. در دنیای پرشتاب و رقابتی امروز، هوش هیجانی دیگر یک مهارت نرم نیست؛ بلکه یک استراتژی اصلی تجاری است.
منبع:
The Conversation. (2024). Entrepreneurship is an emotional journey – here’s why emotional intelligence is a core business strategy.
دیدگاهتان را بنویسید