ماهلر و روابط ابژه

مارگارت ماهلر و نظریه روابط موضوعی: مطالعهای جامع بر مراحل رشد روانی کودک
مارگارت ماهلر (Margaret Mahler, 1897–1985) یکی از تأثیرگذارترین نظریهپردازان حوزه روانکاوی رشد و روابط موضوعی است.او در رشته پزشکی و روانکاوی تحصیل کرد و فعالیت حرفه ای خود را در مقام روانکاو کودک در دهه 1930 در شهر وین آغاز کرد. در سال 1938 از وین به نیویورک رفت تا در مقام مشاور خدمات کودک در موسسه روانپزشکی دولتی نیویورک مشغول به کار شود.
ماهلر برای نخستین بار از دیدگاهی روانکاوانه به مفهوم سازی در زمینه سایکوز در دوران کودکی پرداخت. او بعدها پژوهش های خود را به مشاهده کودکان بهنجار و مادرانشان گسترش داد.
او در کتاب مشهور خود «تولد روانی نوزاد» (The Psychological Birth of the Human Infant) چارچوبی منسجم برای فهم فرآیندهای روانی کودک در دوران ابتدایی ارائه کرد. مهمترین مفهوم در نظریه ماهلر، فرآیند «تفکیک و جدایی» (Separation and Individuation) است که نشان میدهد چگونه نوزاد از مرحله ادغام ذهنی با مادر به تدریج فردیتی مستقل و هویتی خودآگاه پیدا میکند.
چارچوب نظری روابط موضوعی در نظریه ماهلر
روابط موضوعی، که در این نظریه محور رشد روانی کودک است، به معنای درونیسازی و بازنمایی ذهنی روابط بین «خود» و «دیگری» میباشد (Mahler, Pine & Bergman, 1975). ماهلر معتقد است رشد روانی کودک بر پایه رابطه اولیه و تعاملی با مادر شکل میگیرد و هر مرحلهی رشد، بازتاب تحول کیفیت این رابطه و ساختار روانی کودک است.
مراحل رشد روانی کودک طبق نظریه ماهلر
- مرحله اوتیسم بهنجار (Normal Autism) (تولد تا ۴ هفته)
ماهلر این مرحله را آغاز رشد روانی کودک میداند، زمانی که نوزاد تقریباً بدون تمایز بین خود و جهان بیرون است (Mahler et al., 1975). در این دوره، کودک عمدتاً در وضعیت ناهشیار (unconscious) قرار دارد و تمرکز اصلی او بر نیازهای بدنی و فیزیولوژیکی است. ارتباطات اجتماعی بسیار محدود است و مرزهای ذهنی بین خود و محیط هنوز شکل نگرفته است. این مرحله برای ایجاد پایههای اولیه رشد و تنظیم سیستم عصبی حیاتی است، اما محدودیتهای واضحی در شناخت و تعامل کودک وجود دارد.
- مرحله همزیستی بهنجار (Normal Symbiosis) (۴ هفته تا ۵ ماهگی)
در این مرحله، کودک و مادر به عنوان یک کل روانی درک میشوند و مرز مشخصی بین آنها وجود ندارد. ماهلر اصطلاح «همزیستی» را برای توصیف این حالت به کار برد که در آن کودک احساس میکند در یک پیوستگی کامل با مادر قرار دارد (Mahler et al., 1975). این مرحله از نظر رشد عاطفی بسیار مهم است، چرا که پایهی حس امنیت و اعتماد به دنیای بیرون شکل میگیرد.
در این دوره، بازنماییهای ذهنی کودک از خود و مادر هنوز کاملاً ادغام شده است و تجربههای هیجانی در قالب یک کل واحد بیان میشوند. کودک وابستگی عمیقی به مادر دارد و این حضور برای تنظیم هیجانات و حفظ تعادل روانی حیاتی است.
- مرحله جدایی و تفرد (Separation and Individuation) (۵ ماه تا ۲/۵ سالگی)
از نظر ماهلر فرایند رشد دو مسیر همزمان طی می کنند، نخست مسیر «تفرد individuation» که خودمختاری درون-روانی را در پی دارد و دوم «separation جدایی» که متضمن جداشدن، فاصله گرفتن و تمایزیابی روانشناختی از مادر است.
این مرحله مهمترین بخش نظریه ماهلر است که نشاندهنده گذار کودک از مرحله ادغام با مادر به فردیت و استقلال است (Mahler et al., 1975). فرآیند تفکیک و جدایی شامل چهار زیر مرحله مهم میباشد:
الف) وهله تمایزیابی (Differentiation) (۵ تا ۱۰ ماهگی)
در این دوره، کودک شروع به تمایز دادن خود از مادر میکند. آگاهی حسی و حرکتی کودک نسبت به محیط افزایش مییابد و کودک میفهمد که «من» و «دیگری» دو موجود متفاوت هستند. این مرحله زمینه را برای رشد فردیت فراهم میکند.
حدود چهار یا پنج ماهگی و در اوج وهله همزیستی، رفتارهایی از نوزاد سر میزند که حاکی از آغاز فرایند جدایی-تفرد است. طی این وهله کودک بدنش را از مادر اندکی جدا میکند و از طریق مهارتهای حرکتی خود از آغوش او خارج و در نزدیکی او به بازی مشغول می شود. از حدود هفت تا هشت ماهگی الگویی از وارسی دیداری مادر به مثابه نوعی کانون جهت یابی در کودک دیده می شود که نشانه مهمی از آغاز تمایزیابی بدنی و روانی از مادر است (طهماسب و آقایی،1401) .
ماهلر برای توضیف گذار کودک از توجه معطوف به درون به سوی گوش به زنگی و توجه معطوف به بیرون از اصطلاح «hatching» یا «از تخم درآمدن» استفاده می کند.
ب) وهله تمرین (Practicing) (۱۰ تا ۱۶ ماهگی)
کودک با کسب مهارتهای حرکتی مانند راه رفتن، به طور فزایندهای به استقلال خود آگاه میشود و دنیای بیرون را کشف میکند. این رشد فیزیکی به تقویت حس فردیت و استقلال منجر میشود. مادر به عنوان «پایگاه امن» عمل میکند که کودک هر زمان نیاز دارد به او بازمیگردد (Mahler et al., 1975).
ج) وهله بازگشت به مادر (Rapprochement) (۱۶ تا ۲۴ ماهگی)
این وهله یکی از پیچیدهترین مراحل رشد روانی است که در نیمه دوم سال دوم زندگی رخ میدهد. کودک نوپا در این دوره همزمان به دو واقعیت مهم پی میبرد:
- اول، جدایی خود از مادر و استقلال روانی رو به رشد
- دوم، ناتوانی خود در تحمل این جدایی و نیاز مبرم به نزدیکی و بازگشت به مادر
این تضاد باعث میشود که کودک هم میل به جدایی و فردیت داشته باشد و هم ترس از دوری و بیپناهی را تجربه کند (Mahler et al., 1975). در این دوره، کودک نه تنها میخواهد در فعالیتها و مهارتهای جدید خود مستقل باشد، بلکه تمایل دارد این تجارب را با مادر شریک شود و حضور او را در کنار خود احساس کند.
بازگشتهای مکرر کودک به مادر، تأییدی بر نیاز به امنیت عاطفی و حمایت است و مادر به عنوان «پایگاه امن» نقش اساسی در تسهیل فردیت کودک دارد. این مرحله پر از نوسانهای هیجانی، مقاومتها و چالشهای عاطفی است که در نهایت منجر به تثبیت فردیت میشود.
د) تثبیت فردیت (Consolidation of Individuality) (۲۴ تا ۳۰ ماهگی)
در این مرحله، کودک موفق میشود فردیت و استقلال خود را به صورت پایدار بپذیرد. اضطراب جدایی کاهش یافته و کودک میتواند بدون اضطراب جدایی با مادر تعامل داشته باشد. توانایی نگهداری بازنماییهای ذهنی پایدار و متعادل از خود و مادر به دست میآید.
- مرحله ثبات ابژه (Object Constancy) (۲/۵ سالگی به بعد)
پس از تثبیت فردیت، کودک به مرحلهای میرسد که میتواند تصویر ذهنی پایداری از مادر و دیگران داشته باشد، حتی زمانی که آنها حضور فیزیکی ندارند. این «ثبات ابژه» یکی از نشانههای بلوغ روانی است که امکان ایجاد روابط پایدار و ایمن در بزرگسالی را فراهم میکند (Mahler et al., 1975).
نقش نظریه ماهلر در روانکاوی و رواندرمانی روابط موضوعی
نظریه تفکیک و جدایی ماهلر باعث شد تا روانکاوی روابط موضوعی به سطحی نوین برسد و تأکید بیشتری بر روابط عاطفی اولیه، بازنماییهای ذهنی و تعاملات کودک-مادر داشته باشد. کار ماهلر، پلی میان نظریات فروید و رویکردهای جدید روابط موضوعی ایجاد کرد و زمینهساز تحقیقات و درمانهای روانکاوانه پیچیدهتری شد (Mitchell & Black, 1995).
از سوی دیگر، نظریه او تأثیر قابل توجهی بر رواندرمانی کودک، به ویژه در درمان اختلالات جدایی و اضطرابهای دوران کودکی داشته است. نظریهی اوتو کرنبرگ و سایر روانکاوان معاصر در بسیاری از موارد برگرفته از اصول بنیادین نظریه ماهلر است (Kernberg, 1975).
مارگارت ماهلر با ارائه نظریهی تفکیک و جدایی، توانست فرایند پیچیده رشد روانی کودک و شکلگیری هویت مستقل را در قالب چارچوبی علمی و دقیق تحلیل کند. این نظریه با تأکید بر روابط موضوعی، نشان میدهد که رشد فردیت نه تنها یک فرایند درونی، بلکه یک تعامل پویای عاطفی با محیط اولیه است.
درک دقیق این مراحل و زیرمراحل به رواندرمانگران و پژوهشگران کمک میکند تا اختلالات روانی دوران کودکی را بهتر تحلیل و درمان کنند و نقش مهم روابط اولیه را در سلامت روانی برجسته سازند.
منابع
Mahler, M., Pine, F., & Bergman, A. (1975). The Psychological Birth of the Human Infant: Symbiosis and Individuation. New York: Basic Books.
Mitchell, S. A., & Black, M. J. (1995). Freud and Beyond: A History of Modern Psychoanalytic Thought. New York: Basic Books.
Kernberg, O. F. (1975). Borderline Conditions and Pathological Narcissism. New York: Jason Aronson.
Stern, D. N. (1985). The Interpersonal World of the Infant: A View from Psychoanalysis and Developmental Psychology. New York: Basic Books
سنت کلر، مایکل (2000)، درآمدی بر روابط موضوعی و روانشناسی خود، ترجمه علیرضا طهماسب و حامد علی آقایی (1401)، نشر نی.
دیدگاهتان را بنویسید