فیربرن و نظریه روابط ابژه

ویلیام فیربرن (W.R.D. Fairbairn): بنیانگذار مدل ناب نظریه روابط ابژه
ویلیام رونالد دادز فیربرن (William Ronald Dodds Fairbairn) در ۱۱ اوت ۱۸۸۹ در ادینبرو، اسکاتلند متولد شد و در ۳۱ دسامبر ۱۹۶۴ درگذشت. او یک روانپزشک و روانکاو برجسته اسکاتلندی بود که سهم بزرگی در توسعه نظریه روابط ابژه داشت و به عنوان یکی از چهرههای مرکزی روانکاوی بریتانیایی قرن بیستم شناخته میشود.

فیربرن تحصیلات پزشکی خود را در دانشگاه ادینبرو گذراند و پس از آن وارد رشته روانپزشکی شد. گرچه در بخش بالینی کار کرد و تجربه زیادی با بیماران روانی داشت، به دلیل ایدههای نوآورانه و انتقاداتش از دیدگاههای رایج آن زمان، در بسیاری از محافل حرفهای احساس انزوای نسبی میکرد. با این وجود، او در دهه ۱۹۳۰ به عضویت انجمن روانکاوی بریتانیا درآمد و در میان روانکاوان معاصر خود، احترام ویژهای به دست آورد.
فیربرن عمدتاً به خاطر پژوهشهای بالینیاش درباره بیماران اسکیزوئید شناخته شده است. تجربیات او در مواجهه با این بیماران، پایهگذار نظریات جدیدی شد که بعدها به مدل ناب روابط ابژه مشهور گردید. او با این مدل، نظریه روانکاوی را از محوریت غریزه به محوریت روابط انسانی سوق داد و بدین ترتیب راه را برای نسل جدید روانکاوان روابط ابژه هموار کرد.
مدل ناب روابط ابژه: بازتعریف انگیزش و شخصیت
مدل روابط ابژه فیربرن یک تحول بنیادین در روانکاوی به شمار میآید که برخلاف نظریه سنتی فروید که بر درایوها و سائقهای زیستی تأکید داشت، بر اهمیت روابط انسانی و ابژههای درونیشده تأکید میکند.
او معتقد بود که انگیزش اصلی انسانها نه صرفاً ارضای نیازهای زیستی، بلکه ایجاد و حفظ روابط معنادار با دیگران است. در مدل فیربرن، ابژهها شامل افراد مهم دوران کودکی هستند که در ذهن فرد به شکل ابژههای درونیشده درآمدهاند و ساختار شخصیت را شکل میدهند.
فیربرن مدل خود را «مدل ناب» روابط ابژه نامید زیرا آن را به عنوان یک چارچوب کاملاً روانشناختی ارائه کرد که مستقل از نظریههای غریزهمحور قبلی است. این مدل نشان میدهد که نحوه سازماندهی روابط درونیشده، پایه و اساس شخصیت و سلامت روان فرد است.
ساختار روانی در مدل فیربرن
بر اساس نظریه فیربرن، ساختار روانی شامل مجموعهای از وضعیتها یا سیستمهای روانی است که هر کدام نمایانگر رابطه خاصی با یک ابژه درونیشده میباشد. این وضعیتها میتوانند همزمان وجود داشته باشند و روابط پیچیدهای با هم داشته باشند؛ گاهی این روابط هماهنگ و گاهی متضاد و متناقض هستند.
فیربرن تأکید کرد که این ساختارهای روانی به عنوان «سیستمهای روابط ابژه» عمل میکنند و درک تعاملات آنها کلید فهم شخصیت و تعارضات روانی است. او همچنین معتقد بود که ناسازگاری یا تضاد میان این وضعیتها میتواند به شکلگیری اختلالات روانی منجر شود.
انگیزش بر اساس روابط: مفهوم انگیزش روابطی
فیربرن نظریه انگیزش را به شکل بنیادینی بازنگری کرد. او معتقد بود که نیروی محرکه اصلی رفتارهای انسانی، انگیزش بر پایه روابط با ابژههای درونیشده است و نه صرفاً ارضای نیازهای زیستی یا درایوهای غریزی.
ابژهها میتوانند هم افراد واقعی و هم تصاویر ذهنیشده آنها باشند که حامل تجربههای هیجانی مثبت یا منفی هستند. این دیدگاه موجب شد که روانکاوی، رویکردی جامعتر و انسانیتر به انگیزش و ساختار روان پیدا کند.
رشد روابط ابژه و مراحل سازماندهی روانی
فیربرن فرایند رشد روانی را به عنوان گذر از وضعیتهای درونی پراکنده و متناقض به سمت یکپارچگی و سازماندهی بهتر روابط ابژه تعریف کرد. این فرایند، بنیاد تحول شخصیت و توانایی سازگاری فرد با محیط را شکل میدهد.
او نشان داد که تجربههای اولیه کودک با والدین و مراقبان، چگونگی شکلگیری وضعیتهای روانی را تعیین میکنند که در نهایت بر سلامت روان و نحوه عملکرد فرد تأثیر میگذارند.
ارزیابی و نقد مدل فیربرن
مدل فیربرن با استقبال گستردهای مواجه شد و به عنوان نقطه عطفی در روانکاوی روابط ابژه شناخته میشود. از جمله نقاط قوت آن، بازتعریف انگیزش و تمرکز بر روابط انسانی به جای غریزه بود.
با این حال، برخی نقدها نیز مطرح شدهاند، از جمله اینکه تمرکز بیش از حد بر روابط ابژه ممکن است نقش سائقهای زیستی را کماهمیت جلوه دهد. همچنین، پیچیدگی ساختاری مدل فیربرن باعث شده است که فهم و کاربرد آن در بالین برای برخی روانکاوان دشوار باشد.
منابع
St. Clair, M. (2004). Object Relations and Self Psychology: An Introduction (4th ed.). Belmont, CA: Thomson Brooks/Cole. (pp. 110–130)
Fairbairn, W.R.D. (1952). Psychoanalytic Studies of the Personality. London: Routledge & Kegan Paul.
Mitchell, S.A., & Black, M.J. (1995). Freud and Beyond: A History of Modern Psychoanalytic Thought. Basic Books.
Gabbard, G.O. (2014). Psychodynamic Psychiatry in Clinical Practice (5th ed.). American Psychiatric Publishing.
دیدگاهتان را بنویسید